آسمون

ما

نوشته شده در دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:18 توسط حامد| |

به سلامتی اونایی که اینجا آنلاینن

به سلامتی اونایی که اینجا مطلبا رو میخونن

به سلامتی اونایی که با ما تبادل لینک میکنن

به سلامتی اونایی که اینجا نظر میدن

به سلامتی اونایی که از وبلاگ یا سایتشون مطلب دزدیدیممن نبودم سارا بود

به سلامتی اونایی که از سایتمون یا بهتر بگم از وبلاگمون مطلب دزدیدن(حق حلالتو بی معرفتا)

به سلامتی اونایی که با dail upاومدن نت

به سلامتی اونایی که با ADSLاومدن اما نتشوناز اینترنت سرعت پایین هم نفله تره

به سلامتی من

به سلامتی سارا

به سلامتی تمام دوس دختر دوس پسرا

به سلامتی اونایی که هنوز سر کار دارن عرق میریزن(بابام)

به سلامتی اونایی که دم گوش من قور قور میکنن(مامان)

به سلامتی اونایی که دارن اعصابم اسکی میرن (آبجیم)

به سلامتی اهمه ته تاقالی و گل سر سبد مامان بابا(داداش علی)

به سلامتی من , تو,او,ما,شما ,آنها

آخ آخ داشت یادم میرفتا

به سلامتی اونایی که 7مرداد کنکور فنی و حرفه ای دارن

به سلامتی خراسانیا

به سلامتی تیراختوریا

به سلامتی شرق

به سلامتی غرب

به سلامتی شمال

به سلامتی جنوب

بهر حال به سلامتی همه و همه بپر یه نظر توپ مشتی پسند بچسبون تو قسمت نظر دهی(نظرندی نامردی)

یاحق تا بعد

نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:2 توسط سارا| |

خیلی سخته کسیو دوسش داشته باشی اما نتونی بهش ثابت کنی

خیلی سخته عاشق کسی باشی اما نتونی ببینیش

خیلی سخته کسی که عاشقشی نتونی از رو لباش بوسه برداری یا نه حتی دستاشو بگیری یا حتی فقط بهش نزدیک بشی و بهش بگی از ته قلبم و با تمام وجودم دوستت دارم

آره عاشقی  خیلی سخته.

  دلم گرفته,از این زندگی,از عشق و عاشقی,از تنهایی,از نبودن,از دلتنگی,از صبر نداشتم,از خودم,از عشقم,از دنیا و رویاهام

چرا کسی نیست که به حرفام گوش کنه؟

چرا کسی نیست که درکم کنه؟

چرا کسی نیست هوامو داشته باشه؟

چرا کسی نیست دلداریم بده؟

چرا تنهام؟چرا؟

هههه جالبه با این که حرفای دلمو زدم اما باز هم تو دلم حرفها دارم

کسی نیست بهش حرف بزنم؟نه!کسی نیست.فکر میکردم تنها نیستم اما بهتره به اون ندایی که بهم میگه: حامد,هرچقدر هم دورو برت شلوغ باشه هرچقدر هم عاشقتر بشی باز هم تنهاترین تنهای تنهایی 

نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 13:42 توسط سارا| |

قربونت بشم حامدجونم چقدنازشده مرسی مرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررسی

نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:22 توسط سارا| |

حامد کجایی بدادم برس گیرکردم

نوشته شده در شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت 13:47 توسط سارا| |

من سارام واین اولین وبلاگیه که من ساختم البته به کمک استادوعشقم حامد جونم ساختمش حامدهم شهریمه ماتقریبا باهم دوستیم یعنی دوستیم ولی به دلیل یه سری مسائل یه دوستیه کاملا محدود داریم اما خب قلبامون به هم نزدیک البته منکه اینجورییم حالا اونو نمیدونم.من 17 سالمه ومعماری میخونم و مشهد زندگی میکنم .خب ایناروگفتم تا کمی بامن آشنا بشید من دوست دارم تواین وبلاگ همه چی پیداشه طوری همه هرچی خواستن بیان اینجا فقط اینجا پس کمکم کنید تا اینطوری بشه.ممنون.

نوشته شده در جمعه 27 خرداد 1390برچسب:,ساعت 8:2 توسط سارا| |

 
این قالب برای سارا و حامد ویرایش شد